English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7621 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
offshore U دور از ساحل
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
offshore U دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
offshore U در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
offshore U از جانب ساحل
offshore well U چاهساحلی
offshore U دورکران
offshore winds U بادخشکی بادهای دور از ساحل
offshore winds U بادهای غیرساحلی
offshore company U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
offshore drilling U حفاریساحلی
to move out U [از منزل] بارکشی کردن
to move in U بخانه تازه اسباب کشی کردن
to move out U [از منزل] رفتن
get a move on <idiom> U عجله کردن
on the move <idiom> U حرکت از مکانی به مکان دیگر
move in on <idiom> U دستبرد زدن
Get a move on! U یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
Get a move on! U خودت را تکان بده! [اصطلاح روزمره]
to move [across] U [از] [منطقه ای] رد شدن
get a move on U بشتاب
it is your move U نوبت شما است
move along U عقب بروید
move along U عقبتر بروید
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
move on U قدم بزنید
move on U یکجا نیاستید
move out U یااله
move out U راه بیافتید
move out U حرکت کنید
on the move U در جنبش
on the move U در حرکت
get a move on U زودباش
to move on U از جای خود تکان دادن
to move on U واداربه حرکت کردن
best move U بهترین حرکت شطرنج
move in U به خانه تازه اسباب کشی کردن
get a move on U بجنب
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
move U حرکت جنبش
move U دستوری که محل بلاک متن که توسط نشانه گر بلاک مشخص شده است را تغییر میدهد
move U تغییر دادن محل چیزی
move U وادار کردن تحریک کردن
move U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
move U اقدام
move U کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move U حرکت
move U جنبش تکان
move U اسباب کشی کردن تکان
move U پیشنهاد کردن تغییر مکان
move U حرکت فریبنده
move U تغییردادن انتقال دادن
move U تحریک کردن
move U حرکت کردن تکان خوردن
move U اسباب کشی کردن
move U اسباب کشی
move U نقل مکان
move U حرکت کردن
move U پیش رفتن
move U بجنبش دراوردن
move U حرکت دادن
move U انتقال
move U تکان دادن
move U جنبیدن
move U تبدیل
move U تبدیل صورت
move U دگرگونی
move U متاثر ساختن
move U بازی کردن
illegal move U حرکت غیرقانونی شطرنج
book move U حرکت کتابی شطرنج
forcing move U حرکت اجباراور شطرنج
text move U حرکت متن
to make a move U پاشدن و رفتن مهره را تکان دادن
text move U حرکت اصلی
to make a move U برخاستن
sealed move U حرکت ثبتی در بازی شطرنج ناتمام
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
to move laughterin U بخنده انداختن
forced move U حرکت اجباری شطرنج
move list U فهرست بازیگران غیرفعال
move house U اسباب کشی کردن
move forward U جلو کشیدن
move back U عقب کشیدن
move mode U باب حرکت
move of a planet U گردش یا حرکت سیاره
move to pity U برقت اوردن
creeping move U حرکت خزنده
not to move a muscle U هیچ تکان نخوردن
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
quiet move U حرکت ارام شطرنج
candidate move U حرکت انتخابی شطرنج
to move to anger U خشمگین کردن
types of move U انواعحرکتها
false move U حرکتاشتباهوخطرناک
We move out on the 1st. U ما یکم از خانه بیرون می آییم.
We move out on the 1st. U ما یکم بارکشی می کنیم.
thematic move U حرکت تماتیک
move of pattern U [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
move to tears U اشک از چشمان کسی جاری شدن
Get a move on . Expedite it . U اینقدر کشش نده ( معطل نکن )
Get a move on . Get on with it . Get crackingt . U بجنب معطلش نکن
horizontal move U حرکتافقی
diagonal move U اجزاینمایشگر
winning move U حرکت برنده
block move U جابجایی بلوک
block move U انتقال بلوک
to move to pity U به رقت اوردن
(not) move a muscle <idiom> U حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
touch move U لمس مهره شطرنج
trappy move U دام گستری
square move U حرکت
Move along, please! [in a crowd] U لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
fifty move rule U قانون 05 حرکت شطرنج
Do you move in high circles ? U آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
Could you move the table a little bit ? U ممکن است این میز راقدری تکان بدهی ؟
His bowels dont move. U شکمش کار نمی کند
to wobble [move unsteadily] U در نوسان بودن [تلوتلو خوردن] [اصطلاح روزمره]
To move heaven and earth. U زمین وزمان رابهم دوختن
To move heaven and earth. U زمین وزمان را بحرکت در آوردن ( بهر اقدامی دست زدن )
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
move heaven and earth <idiom> U به هردری زدن
Dont move . Hold it. Keep stI'll. U بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
Keep stI'll. Stay put . Dont move. U تکان نخورید (حرکت نکنید )
not operation U عمل نقض
operation immediate U اقدام سریع
operation U کارکرد
or operation U عمل یا
to come into operation U قابل اجراشدن
to come into operation U دایر شدن
to come into operation U بکار افتادن
co-operation U کار مشترک
one way only operation U عملکردتنها یک طرفه
to come into operation U قانونی درست شدن
operation U کار
not operation U عمل نفی
to come into operation U قابل اجرا شدن
one way only operation U عملکرد فقط یک طرفه
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
to come into operation U قانون شدن
co-operation U همکاری مشترک
operation U سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation U عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation U دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation U فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation U به اجرا
either way operation U ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
operation U کار کردن
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation U دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation U ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation U بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
come into operation U قابل اجرا شدن
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation U درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation U اداره
operation U عملیات
operation U عمل
operation U عملکرد
operation U بهره برداری
operation U وابسته به عمل عملکرد
operation U گردش
operation U عمل جراحی عمل
operation U گرداندن
operation U عمل کردن
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation U گردش جنبش
operation U به کارانداختن
operation U کارکردن با یک وسیله
operation U عمل جراحی
binary operation U عمل دودوئی
boolean operation U جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
boolean operation U عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
boolean operation U کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation U عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operation U عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation U عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation U عمل بولی
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
binary operation U عمل دودویی
transformer operation U عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation U عمل انتقال
block operation U عملیات بلوک
binary operation U عملکرد دودوئی
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
the four fundamental operation U چهارعمل اصلی
serial operation U عملیات سری
string operation U عملیات رشتهای
string operation U عملکردرشتهای
rescue operation U عملیات نجات
revenue operation U عملکرد
Recent search history Forum search
1 moves up the range
1offshoring
0offshore در صنعت نفت و گاز
0offshore در صنعت نفت و گاز
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com